English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pre arrangement U قرار قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
Other Matches
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
predecessors U قبلی
preceding U قبلی
aforetime U قبلی
ex- U قبلی
ex U قبلی
one-time U قبلی
predecessor U قبلی
previous U قبلی
prior U قبلی
fore U قبلی
foregone U قبلی
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
preoccupation U اشغال قبلی
forethought U اندیشه قبلی
previous work U کارهای قبلی
backgrounds U معلومات قبلی
predilections U تمایل قبلی
predilection U تمایل قبلی
pretreatment U معالجه قبلی
preview U اطلاع قبلی
presuppositions U فرض قبلی
presupposition U فرض قبلی
background U معلومات قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
forewarning U اخطار قبلی
premonition U اخطار قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
foreordainment U حکم قبلی
foretoken U اعلام قبلی
foretype U نمونه قبلی
late war U جنگ قبلی
premonitions U اخطار قبلی
previews U اطلاع قبلی
premeditated U با قصد قبلی
precognition U اطلاع قبلی
pregiurement U احتساب قبلی
precompression U تراکم قبلی
preformation U تشکیل قبلی
preconidtion U شرط قبلی
predispostion U تمایل قبلی
prefiguration or prefigurement U نمایش قبلی
prefiguration U تصور قبلی
preexistence U موجودیت قبلی
chains U از کلمه قبلی
chain U از کلمه قبلی
preengagement U تعهد قبلی
premeditatedly U با اندیشه قبلی
predesignation U تعیین قبلی
premeditation U قصد قبلی
prepossession U تصرف قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
prognostications U تشخیص قبلی مرض
pre indexing U فهرست سازی قبلی
prognostication U تشخیص قبلی مرض
as you were U به حالت قبلی برگردید
pre indexing U شاخص گذاری قبلی
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
premonitory U متضمن اخطار قبلی
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
biases U ولتاژ قبلی دادن
prior permission U اجازه قبلی پرواز
prelibation U ازمایش یانوشیدن قبلی
bias U ولتاژ قبلی دادن
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
pre engaged U دارای تعهد قبلی
malice aforethought U سوء نیت قبلی
premonition U برحذر داشتن فکر قبلی
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
pre condition U شرط لازم الاجرای قبلی
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
premonitions U برحذر داشتن فکر قبلی
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
inherited error U خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
prefiguration or prefigurement U تشبیه از پیش تصور قبلی
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
quondam U قبلی مربوط به چندی قبل
prerequisite U شرط قبلی لازمه امری
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
prenotion U احساس قبلی نسبت بچیزی
prerequisites U شرط قبلی لازمه امری
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
prefiguration U پیش بینی احتساب قبلی
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
sneak preview U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
sneak previews U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
precombustion chamber engine U موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
zero hour U هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
go off half-cocked <idiom> U صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. U تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
package shows U نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
predicted log racing U مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
Can I make an appointment for friday? U آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
incremental backup U تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
reconstituted U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
palinode U قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
readout U وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
reconstituting U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
sequential U مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
relative U دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
excess loss cover U بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
unpacking U حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks U حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpack U حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
serials U فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial U فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
buffer U وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
sam U فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
chain-smoke U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
prehistory U ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
additions U عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition U عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
concord U قرار
moonish U بی قرار
arrangement U قرار
arrangment U قرار
swage U قرار
arrangements U قرار
restless U بی قرار
dictums U قرار
equanimity U قرار
accord U قرار
accorded U قرار
dictum U قرار
accords U قرار
at the rate of U از قرار
at U از قرار
rate U قرار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com